• سپیدهاما
  • آیا در دنیای امروز، مساوات اجتماعی برقرار شده است؟

آیا در دنیای امروز، مساوات اجتماعی برقرار شده است؟

12 تیر, 1402

آیا در دنیای امروز، مساوات اجتماعی برقرار شده است؟، اکنون همه‌ی ثروت در دست اقلیتی ممتاز جمع شده است. گزارش‌های متعددی نشان می‌دهند که نیمی از ثروت دنیا در دست حدود یک درصد مردم جهان است. این تجمع ثروت در دستان اقلیتی محدود عواقبی دارد. با ما همراه باشید.

نخست اینکه اکنون برای افراد خیلی ثروتمند، راه‌های خرج کردن پول زیاد است؛ در قرن نوزدهم این طور نبود. چیزهایی مثل قایق‌های تفریحی، خودروهای لوکس، جت‌های خصوصی و دیگری سرگرمی‌های جذاب گران‌قیمت در زمان فردی مثلا «اندرو کارنگی» وجود نداشت. کارنگی سرمایه‌دار بزرگ اسکاتلندی بود که شرکت فولاد ایالات متحده را تاسیس کرد. البته این‌ سرگرمی‌ها چیزهای بدی نیستند ولی به هر حال کمکی به پیشرفت علم نمی‌کنند. در ضمن آن‌طور که اقتصاددان فرانسوی، «توماس پیکتی» می‌گوید، امروز بیش از هر زمان دیگر در طول تاریخ، پول می‌تواند پول تولید کند. وقتی ثروت می‌تواند تقریبا بدون انجام کار، افزایش پیدا کند، انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری در نوآوری باقی نمی‌ماند.

در طول آن ربع قرن طلایی، تساوی اجتماعی در کشورهای صنعتی در حال افزایش بود. تقریبا چند سال بعد از اتمام این ربع قرن و در سال ۱۹۷۷، در انگلستان تساوی اجتماعی به رکوردی تاریخی رسید. آیا بین عدم تساوی اجتماعی و ابداعات رابطه‌ای وجود دارد؟ تا زمانی که معنی موفقیت، کسب ثروت بیشتر در مدت زمان کمتر است، کسی پیشرفت را به معنی بهتر کردن چیزها حساب نمی‌کند. در عوض خیلی سریع آن‌ّها را منسوخ می‌کند. بنابراین در تولید کالا، اصل بر منسوخ شدن سریع گذاشته می‌شود و مرتب گوشی‌ها، خودروها یا سیستم‌ عامل‌ّهایی به بازار می‌آیند که تفاوت خیلی زیادی با مدل قبلی خود نداشتند. در نتیجه منسوخ شدن سریع یکی از پیشران‌های مهم نوآوری می‌شود. نیم قرن پیش تولید کنندگان تلفن، تلویزیون و خودرو، کالاهایی می‌ساختند که می‌دانستند خریدارانشان آن‌ها را تا سال‌ها استفاده خواهند کرد. اکنون هیچ سازنده‌ای یک گوشی همراه را با آن ذهنیت تولید نمی‌کند. برعکس، ایده‌آل جدید این است که نشان دهید کالای شما خیلی سریع منسوخ می‌شود. بنابراین هدف از ساخت آیفون ۶s واقعا این نبوده که بهتر از آیفون ۶ باشد، بلکه به خاطر این بوده که مردم مشتاق شوند کالایی جدید را بخرند که فکر کنند خیلی خوب است و از این کار خوشحال باشند. در یک جامعه‌ی خیلی نابرابر، امید و اشتیاق برای بدست آوردن چیزها به یک نیروی قدرتمند تبدیل می‌شود. بنابراین نوآوری واقعی متوقف و در عوض به بهبودهای جزیی پرداخته می‌شود. در دهه‌ی ۱۹۶۰، سرمایه‌داران به خصوص در زمینه‌ی فناوری‌های الکترونیکی، علاقمند به ریسک کردن بودند. اکنون آن‌ها محافظه‌کارتر شده‌اند و بر روی استارت‌آپ‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که بر دستاوردهای قبلی، بهبودهای جزیی انجام می‌دهند.

ولی فراتر از این‌ها هم باید فکر کنیم. در طول آن ربع قرن طلایی، شاهد افزایش شدید هزینه‌های عمومی در تحقیق و نوآوری بودیم. مالیات دهندگان اروپایی و آمریکایی جای آن سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر قرن نوزدهم را گرفته بودند. تقریبا همه‌ی پیشرفت‌های این دوره از دانشگاه‌هایی که با مالیات مردم اداره می‌شدند، صورت می‌گرفتند. اولین کامپیوترهای الکترونیکی نه از آزمایشگاه‌های IBM، بلکه از دانشگاه‌های منچستر و پنسیلوانیا آمدند. حتی در قرن نوزدهم، پروژه‌ی «موتور تحلیلی» چالرز ببیج مستقیما توسط دولت بریتانیا تامین مالی شده بود. اینترنت اولین بار نه آزمایشگاه‌های بل یا زیراکس، بلکه از دانشگاه کالیفرنیا و سر برآورد. شبکه‌ی جهانی وب هم نه از اپل و مایکروسافت، بلکه از سرن که یک انستیتوی عمومی متولد شد. در کل بیشتر پیشرفت‌ها در زمینه‌ی پزشکی، مواد، هوانوردی و فضا از سرمایه‌گذاری عمومی آمده‌اند. ولی از دهه‌ی ۱۹۷۰ این تصور پیش آمد که بخش خصوصی محل بهتری برای نوآوری است. ولی خوب آمارها اتفاقا متضاد این مسئله را نشان می‌دهد. به طور کلی در کشورهای صنعتی میزان اختصاص مالیات مردم به حوزه‌ی تحقیقات بیشتر شده است. شاید دلیل دیگری وجود دارد که باعث می‌شود این سرمایه‌گذاری بیشتر منجر به افزایش نوآوری نشود.